کنار ساحل شنی، دو تا بلم کشیده ای بنازمت!صد آفرین!چه با جنم کشیده ای چه عاشقانه چهره ای!!!ببین چه واضح و قشنگ؟! خطوط چهره ی مرا، ولی چه کم کشیده ای مطابق سلیقه ام، چه شاعرانه!آفرین…! کنار دفتر غزل، دو تا قلم کشیده ای به احترام حس تو، سروده ام ولی بگو… کنار شام تیره ام، سپیده هم کشیده ای؟؟ ! اگر چه جاده میکشی، ولی به هم نمیرسیم به آن دلیل ساده ای، که پیچ و خم کشیده ای تو آخر تخیلی…تو لایقی ولی بدان…! نه مرد ایده آل خود، که کوه غم کشیده ای نگومرا کشیده ای، ندیده روی قاب دل بگو برای زلزله، دوباره بم کشیده ای چو بوسه ای که بی هوا، نشسته ای به گونه ام میان سیل دیشبی، ببین چه نم کشیده ای؟ تو چای زعفران و من، مسافری که خسته ام بیا کمی بنوشمت، که تازه دم کشیده ای