کــاش روزی حـال و روز بـهتری پــیدا کـنم گـوهــری بـی‌قـیمتم؛ انگـشتری پــــیدا کـنم عکست از اشک روان من مکدر شد، ببخش! مـی‌روم ســنگ صــبور دیــگری پــیدا کــنم کـشتی جانم به سوی مرگ راه افتاده است ســخت مـی‌ترسم؛ مـبادا لـنگری پـیدا کــنم!