آیینهام، به جای خودت دوست دارمت
از پشتِ چشمهای خودت دوست دارمت
مثل عقاب کوه مه آلود...ماه من!
در شرجیِ هوای خودت دوست دارمت
گیرم گناه گفتنِ این جمله را هنوز
ننوشتهای به پای خودت: دوست دارمت
گیرم در آخرین شب دنیا گره زدم
خود را به ماجرای خودت... دوست دارمت
تقویم را رها کن و باور کن ای عزیز
امروز از ابتدای خودت دوست دارمت
امروز با حسابِ دلِ من برو بگیر
یک دسته گل برای خودت دوست دارمت
امروز رو به ساحل دریا کن و ببین
همراه موج های خودت دوست دارمت
تو ماه کودکی منی تا تهِ جهان
بی وقفه پا به پای خودت دوست دارمت
آیینه ات منم نشوی عاشق خودت!
اصلاً خودم به جای خودت دوست دارمت!
تنها فقط برای خودِ «دوست دارمت»
تنها فقط برای خودت دوست دارمت
شاید تویی که با لب من حرف می زنی
یا من که با صدای خودت دوست دارمت...
#محمد_سعید_میرزایی