نيتت خير است اما بازهم شر مي شود
مي رسي و حال من از قبل بدتر مي شود
تا رسيدن عاشقيم اما نه از آنجا به بعد
مثل دينداري که وقت مرگ کافر مي شود
چون عبور ابر بي باراني از روي کوير
با وجودت حسرتم چندين برابر مي شود
گرچه لبهاي من از بي صحبتي خشکيده است
تا دلت مي خواهد اما گونه ام تر مي شود
از سکوت آنقدر لبريزم ،تصور مي کنم
گوشهايم عاقبت از شدتش کر مي شود
آدمي سرخورده باشد ،ساده مي ريزد بهم
غنچه ی پژمرده خيلي زود پرپر مي شود......