چادر به سرت کردی شب سجده کنان آمد از زیر همین چادر صد مشک فشان آمد از معجزه چادر حقش نتوان گفتن اما به کرم دیدم عشقی که به جان آمد روزی که زلیخا هم با معیت معشوقش از زیر همین چادر یکباره جوان آمد