ربــنا آتنــا ” نگاهش را " آن دو تا گرگ دل سیاهش را “و قنا “من عذاب شبهایی که نبینیم روی ماهش را و از آن عطر در گریبانش و از آن موی نیمه عریانش و از اینکه خدای نا کرده گم کند توی شهر راهش را و از آن فلفل سیاهی که روی لب های آتشین دارد