صلی الله علیکِ یا زینب بانام زینب بازهم، غم در دلم ریخت در شعر جای تَن تَن ابیات غم ریخت تا نام زینب گفته شدجان جهان سوخت انگار عاشورا شد ودنیا به هم ریخت می خواست بردارد علم را بعد عباس عباس گفت و اشک در پای علم ریخت خواندند در بزم شراب اوراکه شاید اما نه در پیمانه ها رنگ عدم ریخت یک دلشکسته گفت: ای غمدیده زینب شور محرم باز در جان حرم ریخت گفت از حسین اما یقین دارم که زینب این شور را در شعرهای محتشم ریخت جای صله پایان مجلس ایستاد و در دست شاعرخاک تربت از کرم ریخت با نام زینب نوحه ها را دم بگیرید با نوحه ها بسیار اشک دم به دم ریخت راه زیارت از چه حال اشک دارد از اشکهای اوست که در هرقدم ریخت حتی خودش در موکبی، مشتاق زوار دراستکانها باز چای تازه دم ریخت در اول یک برگه نامش را نوشتم تاصبح شعر اشک از چشم قلم ریخت احمدرفیعی وردنجانی