تو اگر دغدغه ات مردم و خاک وطن است پس چرا حاصل آن بر وطن آتش زدن است؟ پس چراکودک بیمار و زن و مردِ فقیر بی نصیب از کمک اهل شعار و سخن است؟ کاخ و ماشین و پز و قمپز و ویلای شمال، مال تو،... سهم جوانان وطن سوختن است کار تو توپ زدن بود و درو کردن پول غیرت و دادن جان کار عزیزان من است چون که کوبیدن خرمن نبوَد کار بزان حاصل گاو نر و عُرضه ی مرد کهن است ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست مگسی چون تو بدان مایه ی ننگ وطن است وقت آن است کمی طعم عدالت بچشی پاسخ خائن بیگانه صفت، حد زدن است