بذر عشقی که تو آن را به دلم کاشته ای
آبیاری شده با خون که برافراشته ای
آمدی با تبرت ریشهٔ من قطع کنی
آه راجع به من اصلا تو چه پنداشته ای
من تو را بهر خودم خواسته بودم افسوس
ساده دل بوده ام اما تو که را داشته ای
من تعصب کش محضت شده بودم تو ولی
همه را جز خود من پیش نگهداشته ای
بعد یک عمر نهالم به ثمر هم ننشست
چون تو از عشق برای همه برداشته ای
#سید_طباطبایی
#بداهه