سفر عشق
عالم از ولولهٔ حسن تو خاموش مباد
رهروان را سفر عشق فراموش مباد
تا پر از همهمهٔ زاغ نگردد گلزار
عندلیب چمن از زمزمه خاموش مباد
کنج میخانه که میدان بلاجویان است
خالی از زمرهٔ رندان قدحنوش مباد
کاروانی که ره کوی وفا میسپرد
بیسرود جرس و نغمهٔ چاووش مباد
محفل دوست که روی دل ما جانب اوست
عاری از جلوهٔ یاران صفاکوش مباد
رزم را صبغهٔ تردید بهدامن مرساد
صلح با شبههٔ تزویر همآغوش مباد
ای بهپا خاسته در پهنه به پیکار ستم
جز لوای شرفت زیب بر و دوش مباد
شعلهور باد دل از داغ شهیدان وطن
رفته از خاطر ما یاد سیاووش مباد
بیت بیت غزلت مظهر حق باد حمید!
دفترت از سخن باطله مغشوش مباد
تا جهان است، جهان را سرِ سرمستی باد
خُمِ این میکده فارغ شده از جوش مباد
کتاب "تو عاشقانه سفر کن"
#حمید_سبزواری