آه غم را نگذارید به پایان برسد
تا ز رنجی بسرایم که به جانان برسد
درد، بیواسطه پهنای جگر را سوزاند
و نیامد خبری تا که به درمان برسد
قطرهای اشک میان خس و خاشاک نشد
آب امید که بر دانهی ریحان برسد..
مردهی عشقم و بیش از همه محتاج به آن
رعد آواز جنونی که ز نالان برسد..
حالِ شیدایی پیکر به تب و اشک رسید
و بعید است دگرباره به سامان برسد..
ابر بارید و ز باریدن خود شرم نکرد
که در آن گریه سهیمم که ز هجران برسد..
#زهرا_هنروران