کوچه برفی شد و هوس کردم باتو بانو کمی قدم بزنم دست در دست سرد دلبرکم پشت پا یک شبی به غم بزنم خیره در چشمهای شهلایت فارغ از های و هوی تلخ زمین بوسه هی پشت بوسه، نیمه شبی مملو از عشق را رقم بزنم باز برف آمد و خیالاتم تا کجا می برد مرا ای وای نه نباید که از تو در شعرم بعد از این عاشقانه دم بزنم یاد تو لذت حرام من است خواستم تا حلال من بشوی دیدنت شد حرام من تا لب بر لب جام دمبدم بزنم کوچه برفی شد و دل سرخوش رفته با یاد تو قدم بزند پشت در یخ زدم نیامد باز... باید این رسم را بهم بزنم 📚گیدا