بار فراق بستم و ، جز پای خویش را کردم وداع جملهٔ اعضای خویش را گویی هزار بند گران پاره می‌کنم هر گام پای بادیه پیمای خویش را در زیر پای رفتنم الماس پاره ساخت هجر تو سنگریزهٔ صحرای خویش را