من آن اشکم که از دیواره‌ی هر چشم می‌بارم تو از احساس لبریزی و من از غصه سرشارم شبیه قرص ماهی شب به شب با شعر می‌آیی همه با قرص می‌خوابند و من با قرص بیدارم هوای خوب فروردین شد و از عشق لبریزم چگونه می‌توانم بی تو دست از عشق بردارم تمام شعر من در تارو پود ارض جاری شد زمین جای قشنگی می‌شود وقتی تو را دارم میان خواب و بیداری برایت شعر می‌بافم از ان روزی که گفتی، شعرهایت را خریدارم!