☆ بایـد بــدون ایـنکه کـسی را خــبر کـنم با قایـــق خـــیال به قلبت ســـفر کــنم همراه موج، دست‌به‌دست سکوت شب از تــنگه‌ی نگـــاه حــسودان گــذر کـنم وقتی سوار کـشتی نــوحِ دلــت شــدم بی اضطراب از هــمه دنیــا حـــذر کــنم طوفان شعر قصد وزیدن گرفته اســت فـرصت نمانده است نبـاید خـــطر کنم بایــد به جـــای ثانیـــه‌های نـــــبودنت یـک عمـر با تـو درد دلـی مختصـر کنم