سگی در چشمهایت خفته ،خلقی مات چشمانت
نماز عشق می خوانند و تسبیحات چشمانت
پناه آورده سمت کوه ،شیخ روستا انگار
در آورده است سر از فتنه و آفات چشمانت
نگاه مهربانت سهم چشم دیگران،با من
سر جنگ و گلاویز است گنده لات چشمانت
تو را من دوست دارم،آرزو دارم فقط یکبار
شود این قصه ی دلدادگی اثبات چشمانت
خدا پشت و پناهت باز هم عزم سفر کردی
فقط لبخند باشد بعد از این سوغات چشمانت...
#محمدجواد_منوچهری
📚 ماه اندیشان ماه قلم