لکنت گرفته دست و پاهای زبانم را دارد روانی میکند لحنت روانم را میرقصد و می‌لرزد و اشعار میخواند بدمست کرده اسکانت استکانم را این روزها یک جنگل وحشی ست این دنیا در کنج آغوش تو می سازم جهانم را گم میشوم پیدا کنم در نام زیبایت با وصل میم ملکیت   نام و نشانم را "جانم عزیزم دوستت دارم" چه تکراری است ای کاش امشب بشنوم "پیشت بمانم؟" را