دلم گرفته هوای بهار کرده دلم
هوای گریهی بیاختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شبِ دنبالهدار کرده دلم
بیا بیا که برای سرودن بیتی
هزار واژهی خونین قطار کرده دلم
به هر تپش که نفس تازه می کند باری
مرا به زیستن امّیدوار کرده دلم
کنون که آخر پیری نمانده دندانی
غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم
بخند ای لب خونین ، لبِ ترکخورده
دلم شکسته، هوای انار کرده دلم
#سعید_بیابانکی