دختر حافظ برایت شعر ناب آورده ام یک بغل گلواژه با طعم شراب آورده ام باز کن در را به رویم ساز خوشبختی بزن دست خط بخشش روز حساب آورده ام ازهمان روزی که رفت اندیشه ها بالای دار یک قناری بغض از درد وعذاب آورده ام دختر حافظ من از دیر مغان شهرتان شعله شعله سوختم حال خراب آورده ام جاده ها ساز مخالف میزنند امّا هنوز من برای تو سوال بی جواب آورده ام راستی دیر آمدی باران گرفت، عاشق شدم بی تو ایمان به الفبای شراب آورده ام