باید که تو را ای همه! پیدا کنم امروز باید همه را غیر تو حاشا کنم امروز باید که تو را ای منِ پنهان‌شده در من در آینهٔ خویش هویدا کنم امروز پروانهٔ بی‌شمع نباید که بمانم آتش بزن ای عشق که پر وا کنم امروز تُنگ بدنم را بشکن تا دل خود را ای بحر کرم! راهی دریا کنم امروز وقتی که تو معنای تمام کلماتی باید که خودم را به 'تو' معنا کنم امروز باید بدمم در دل خود از دَم یادت بایست که اعجاز مسیحا کنم امروز تا گوش دلم بشنود آوای "انا الله" بایست که همراهی موسی کنم امروز از سرمهٔ ذکر تو بر این چشم کشیدم تا چهرهٔ دل را به تو زیبا کنم امروز تا راه به درگاه تو ای ماه بیابم رفتم که توجّه سوی زهرا کنم امروز من گم شده‌ام؛ گم شده با من همه‌ عالم باید که تو را ای همه! پیدا کنم امروز