♡
وقتی سپهر خاطرههایم سیاه شد
کار دل فلکزده تا صبح آه شد
گفتم مگر تو دم نزدی از هوای عشق؟
گفتی ببخش! جان خودم اشتباه شد
بر بام عشق دانۀ خوبی نریختی
کاشانۀ کبوتر من قعر چاه شد
چتر رفاقتت گل من پاره بود و دل
در زیر ابر بیکسیاش بیپناه شد
از مهر چشمهای تو سهمی نداشتم
خم از سیاهبختی من قد ماه شد
در خواب هم خیال تو از من فرار کرد
در خواب هم خیال قشنگم تباه شد
زینب نجفی