یا هادی الامم
غم تو ریخته برهم زمین را، هم، زمان را، هم.
به گریه میکشاند ماتم تو آسمان را، هم.
به طوفان خورده کشتیِ نجاتی که به دست توست.
گرفتی و هدایت میکنی این بادبان را، هم.
نشان دادی که داری در کَفَت جز آسمانی ها..
سپاه و لشگری از اِنسیان و جنیان را هم...
غمِ تو زنده کرده مجلس شومِ شرابی را...
غم تو زنده کرده داغِ چوب خیزران را! هم...
غروب است و دلم دلگیر، با یاد تو میگِریَم...
شبیه روضه میبینم به یاد تو اذان را، هم...
غزل را کرده ام پاره به وقت شعر بااشکم.
به وقت جامعه خواندن مفاتیحالجنان را، هم...
به آتش میکِشد من را غم دوریِ تو هرچند...
به دوشم میکشم داغِ مزار بی نشان را، هم...
#زهراسادات_موسوی_مقدم