لحظهای حال مرا فهمیده بودی کاشکی
آنچه من از عشق دیدم، دیده بودی کاشکی
غنچهٔ نشکفته هم زیباست، اما غنچهوار
دستکم یکبار هم خندیده بودی کاشکی
جای مرهم زهر آوردی سر بالین من!
نالهٔ زار مرا نشنیده بودی کاشکی
تیر آه بیگناهان را خطا در کار نیست
از قیامت لحظهای ترسیده بودی کاشکی
من نمیگویم جفایش را تلافی کن، ولی
ای دل مجنون! کمی رنجیده بودی کاشکی
#حسین_دهلوی
از کتاب (دلبستگی)