نسیم وصل تو جانا، شراب جان من است
رسیده ام به تو آقا؟! همین گمان من است
برای عاشق دلخسته اشک کافی نیست
اگر که جان بدهم خاک آسمان من است
به زیر تابش نورت رمق گرفته تنم
نگاه مهـر تو انگار سایه بان من است
درون فصل زمان هم بهار پاییز است
گواه حرف من آقا دل خزان من است
کبوتری شده ام جلد کعبه ی چشمت
حریم وهرم نگاه تو آشیان من است
خدا کند که نباشم دلیل غصه ی تو
چرا که اشک تو تیری بر استخوان من است
مریض زخم فراقم طبیب میخواهم
بگو نبودنت آیا که امتحان من است؟
غزل برای تو گفتن چقدر دشوار است
اگرچه کم بپذیرش همین توان من است
#منیـژه_کمــــالی