زلفِ موّاج و لبِ برّاق و چشمی لات داشت...
هم نجیب و ناز بود و... هم که تحصیلات داشت!
عشق فیزیک و خصوصاً بخش مغناطیس بود
برق چشمش نسبتی با اُهم و وُلت و وات داشت...
خارج از موضوع درسی، اهل «منطق» بود و «شعر»!
از همین رو منطقی مایل به احساسات داشت...
چشمهایش مملو از: «ای دوست! من میخواهمت...»
اخمهایش هیبتی سرشار از «هیهات» داشت!
مردم آزاری و شهرآشوبی و عاشق کشی
ماه من از بخت بد خیلی از این عادات داشت!
مثل حوّا مِهر خود را خوشه ای گندم نهاد...
گرچه انبار خدا از هر دری غلّات داشت!
#کاظم_ذبیحی_نژاد