تصویر عمیقی است، نگو ساده کشیده است یک قله، ولی خاکی و افتاده کشیده است از دفتر و از میز گذشته است کسی که دل را به صف مردم آزاده کشیده است در لحظه ی میلاد خودش شاه خراسان دستی به سر خادم دلداده کشیده است با رفتن او عشق، هزاران دل خون را در بدرقه آورده و تا جاده کشیده است سخت است بفهمند اسیران تجمل دست از خود و دنیا چقدر ساده کشیده است دور از همه‌ی حاشیه‌ها در دل میدان از عشق سخن گفته و کباده کشیده است