ای صدای قدمت نم‌نم باران بهشت! شد نمک‌زار قم از آمدنت، خوان بهشت ما به یُمن قدمت، خوانده و ناخوانده، شدیم یک‌به‌یک،لایق و نا‌لایق،مهمان بهشت از همان روز که خاکت گل و گلدسته نداشت کوچ کردند به این ناحیه مرغان بهشت می‌رود سمت خیابان ارم باز اگر دلِ آدم بشود تنگِ خیابان بهشت کودک و پیر و جوان در حرمت حس کرده‌است بازگشته‌است به امنیت دامان بهشت تو به هر پنجره لبخند رضایت بزنی می‌شود باز نگاهش به خراسان بهشت * شعر گفته است در اوصاف تو ای آینه‌جان! این غباری که نشسته‌است بر ایوان بهشت @abadiyesher