شب‌ها به دور از هیاهوی روز بازی‌های《دل》 آغاز می‌شود. دو شب است دلم می‌خواهد قرص خوابی بخورم، تا دلم هوای پر کشیدن به ضاحیه به سرش نزند. دوشب است دلم می‌خواهد سر شب به چنان خواب عمیقی فرو روم که جای درد نبودنت کمتر آزارم دهد. دو شب است دلم می‌خواهد دیرتر صبح شود تا روزهای سخت بدون تو را نبینم. اما دو شب است تا صبح میان سکوت و سرمای اتاق انعکاس صدایت درگوشم، دلم را ذوب می‌کند. دو شب است تا صبح من قطره‌قطره آرزوهایم را قورت می‌دهم. دو شب است تا صبح تنها برایت سوگواری می‌کنم تا سپیده سرزند و امید بازگردد... https://eitaa.com/khalvatevesal