تو نه مثلِ آفتابی، نه شبیهِ ماهتابی
تو نه مثلِ غنچه هستی، نه گلاب و عطرِ نابی
تو نه مثلِ نور هستی، نه ستارهای نه خورشید
تو نه مثلِ رعد و برقی، نه شبیهِ یک شهابی
تو نه مثلِ باغ و صحرا، نه شبیهِ دشت و دریا
تو نه آسمانِ آبی، تو نه برف و نه سحابی
تو نه چشمهٔ زلالی، تو نه آبِ خوشگواری
تو نه مثلِ رودخانه، نه شبیهِ یک سرابی
تو نه میوهٔ بهاری، نه شبیهِ سایه هستی
نه نسیمِ جانفزایی، نه طراوتِ گلابی
تو نه مثلِ رود هستی، نه زلالِ جویباری
تو نه موجِ دلفریبی، نه شبیهِ یک حبابی
تو نه مثلِ کوه هستی، نه شبیهِ یک بیابان
تو نه شهرِ تازهسازی، که ندیده یک خرابی
تو نه یک فرشته هستی، نه پریوشی نه حوری
تو نه کوهِ نور هستی، وَ نه قلبِ آفتابی
تو نه گوهری نه مرجان، نه شبیهِ لعل و یاقوت
تو نه معدنِ طلایی، وَ نه گنجِ بیحسابی
تو نه سورهای نه قرآن، نه شبیهِ آیه هستی
تو نه مژدهٔ بهشتی، نه بشارتِ ثوابی
نه دو ابرویت کمانی، نه دو گونهات حنایی
نه دو زلفِ چون چلیپا، نه دو گیسوی طنابی
نه دو دستِ ابر داری، نه دو پای باد داری
نه ترنّمِ قناری، نه دو دیدهٔ عقابی
تو نه صبحِ دلگشایی، نه طلوعِ بینظیری
نه شروعِ ویژه هستی، نه بنای انقلابی
تو نه رازِ سربهمُهری، نه شبیهِ چیستانی
تو نه پاسخِ معمّا، نه دلیلِ یک جوابی
تو نه سِحری و نه جادو، نه شبیهِ چشمبندی
نه شبیهِ اسمِ اعظم، نه دعایِ مستجابی
تو فقط عزیزِ قلبی، که مخاطبی به شعرم
وَ میانِ صدهزاران، تو یگانه انتخابی
#حسینعلی_زارعی
@abadiyesher