با خیالت همه شب جان من آرام گرفت تا که از ساغر گلگونِ لبت کام گرفت تا که کارم به سر زلف تو ای گل برسد روزگارم همه آرامش از این دام گرفت بر سر کوی تو رسوا شدنم می‌ارزد ای خوش آن دم که سراغ از منِ بدنام گرفت روزهایم همگی منتظر دیدارند بی‌حضورت همه اوقات مرا شام گرفت شعرهایم همگی مثل غزل شیرینند در سرودن قلمم درس ز "الهام" گرفت @abadiyesher