من حسادت میکنم بر آن النگوهای تو
من حسادت میکنم حتی به کفش پای تو
فرض کن در هر کجا از صندلی برخاستی،
من حسادت میکنم هر کس نشیند جای تو
من حسادت میکنم بر شانهای که میزند
طبل رقص افشانیاش را لای گیسوهای تو
من حسادت میکنم بر خواستگاران تو که
میخورَند از دستهای پر ز عشقت، چای تو
اینکه چیزی نیست بانو من حسادت میکنم
بر لغتنامه، که دارد در خودش، معنای تو
خوش به حال فصل تابستان که گرمای دلش
را بگیرد دائما، از شور و از گرمای تو
خوش به حال آیینه، که حداقل پنجبار
از شبانهروز، میبیند رخ زیبای تو
خوشبحال آن رژی که بوسه هر دم میزند
بر لبان خوشگل و بی مِثل و بی همتای تو
من حسادت میکنم حتی به خورشیدی که شب
تا سحر را مینشیند منتظر، در پای تو ...
آمدی در قلب مثل شب یلدا، ولی
من حسادت میکنم حتی به آن یلداااای تو
خوش به حال شاعری که، شعر میگوید برات
من حسادت میکنم، حتی به این موسای تو
#موسی_فریور
@abadiyesher