کاش من یکسره در چشم تو پیدا باشم همچو پیشامد ممکن به دلت جا باشم نفسی باتو بمانم سر سجاده عشق یوسفم بودی و من نیز زلیخا باشم آن شبی که تو بیایی و زمان صفر شود مو پریشان کنم و یک شب یلدا باشم چو در آغوش تو باشم خبر از هیچ مگو از همه خلق جدا ،تارک دنیا باشم تلخی کام مرا شهد لبانت ببرد تلخ و شیرین بشود لب به لبت تا باشم شعر من شور بگیرد به لبت بوسه زنم ساقی شهد لبت گشته و برنا باشم ....