"روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم" بیا که بی تو جهان فقر مطلق است انگار بیا که کفر- بدون تو برحق است انگار نگار من به فدای تفقدت آقا دلت گرفته برای دل خودت آقا! چقدر بی تو بخوانم مَتی تَرانا را ببین که تا به کجاها کشیده ای ما را چقدر بی تو بگویم نگار آمدنی است قراربخش دل بی قرار آمدنی است به انتقام شهیدان عصر عاشورا سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است '