یادت شبیه زلزلـه، خـــواب مـــرا بر هم زده نه روبه راهم کرده، نه بر زخم دل مرهم زده تحمیل کردی بر دلم جنگ جدایی را، ببیـــن نامهربان چشمت مگر شمشیر کاری کم زده؟ دست از ستم بردار تا دل با طراوت گل کند با نقل و پولک سر برس نه با دلی مـاتم زده