ابرفقه
به نام خدا 📚 ابرزبان پژوهی یعنی کشف نقشه رتبه مند واژگان به گونه ای که عدد حیاتی هر واژه مشخص شود؛ ه
به نام خدا و سلام 📚ابرزبان پژوهی و نمونه یابی از زایش های زبان فارسی 1️⃣ ابرزبان پژوهی یعنی کشف نقشه رتبه مند واژگان به گونه ای که عدد حیاتی هر واژه مشخص شود؛ همانگونه که در جدول عناصر، عدد اتمی هر عنصر مشخص می شود. این کار سبب می شود که بتوانیم متون را با دقت بالا (ابردقت) فهم کنیم و تولید محتوا از منابع دینی نیز با ابردقت انجام شود. 2️⃣ فرضیه این است که واژه های «دین، دیان، مدین، مدینه و تمدن» از ریشه «د ی ن» است و با واژه ها «اشه، شه (شاه)، شه+ر، شهر+وند، شهری و شهرداری نوعی همانندی دارد که این هماهنگی بین واژه های قطب و محور (pole)، قطب ورز (متمدن): Politisménos، قطب ورزی (تمدن): politismós و شهروند: Polítis و شهر: Póli و Polis و شهرداری (سیاست ولایی): Policy: Politikí نیز قابل بررسی است. اینک یک پژوهش در پسوند «ر» تا نشان داده شود که شهر احتمالا همان «شه+ر» بوده است و اشتقاقی شبیه دین و دیان و مدینه دارد. 3️⃣ «شَهْ» با پسوندِ معنای مصدری ساز «ر» می‌شود «شه + ر: شهر»؛ نمونه‌های دیگری که گمانا چنین پیوندی دارد: 👈۱. «بَه» + ر: بهر؛ ۲. خَنج (بهره) + ر: خنجر؛ خنجر یعنی وسیله رسیدن به «بهره یا خَنج»؛ ۳. سنگ + ر: سنگر؛ ۴. لَنگ + ر: لنگر؛ ۵. بند + ر: بندر؛ 👈۶. چغند (گُنده) + ر: چغندر؛ ۷. تند + ر: تندر؛ ۸. پنج/ پنجه + ر: پنجره؛ ۹. زنج (آواز ممتد یا گره برآمده بر درخت) + ر: زنجره (زنجیر) یعنی چیز به هم گره خورده و مُمتد؛ ۱۰. گب (بزرگ، دانا و گب زدن یعنی بلند سخن گفتن) + ر: گبر (خردمند و واعظی که برای جمعی، بلند سخن می‌گوید. برخی برآنند که شاید گُوْر، هم وزن و هم معنای کُفر باشد)؛ 👈۱۱. «لَو (برجسته؛ لو دادن: برجسته و آشکار کردن) + ر: لور (سفته‌های برجسته شیر بریده یا زمین بریده شده با سیلاب)؛ ۱۲. غَو (فریاد) + ر: غور (آزار و رنج)؛ ۱۳. کو (کجا) + ر: کور (کسی که جا را نمی‌بیند)؛ ۱۴. جو (جُستن) + ر: جور (جُسته‌ای برای جور شدن چیزی)؛ ۱۵. گو (مُغاک، زمین پست، چاله) + ر: گور؛ 👈۱۶. تو (درون) + ر: تور (چیزی که سطح سوراخ و سوراخ و مُشَبَّک دارد، دارای تو)؛ ۱۷. نَشت (درز داشتن، تراویدن) + ر: نَشتر (ابزار درز زدن)؛ ۱۸. زاست (دور) + ر: زاستر: جای دور؛ ۱۹. آما (آماییدن: گردآوردن، فراهم کردن) + ر: آمار؛ ۲۰. شکا (تیردان)+ ر: شکار؛ 👈۲۱. افزا (افزودنی: ادویه) + ر: افزار (وسیله افزودن)؛ ۲۲. افسا (رام کننده) + ر: افسار؛ ۲۳. بازا (واحد سنجش وزن) + ر: بازار؛ ۲۴. پاسا (ساییده ی پا) + ر: پاسار (لگدمال)، ممکن است که پاسار، پاسپار بوده باشد)؛ ۲۵. بالا (بالیدن، بال، بالا) + ر: بالار (چوب بزرگ و شاه تیر سقف)؛ 👈۲۶. تا (تاییدن: درنگ کردن، طول دادن) + ر: تار (رشته طولی)؛ ۲۷. خا (خاییدن: گزیدگی چیز تیزی نسبت به چیز دیگری؛ مثلا دندان زدن به چیزی) + ر: خار (چیز گزنده مثل دندان)؛ ۲۸. داو (اسم مصدر دویدن و به معنای نوبت اقدام) + ر: داور (تعیین کننده نوبت اقدام)؛ ۲۹. پو (پویا، پوییدن، رفتن) + ر: پور (فرزند، چون امتداد بخش نسل است)؛ ۳۰. پس (بعد) + ر: پسر (پس‌آینده پدر)؛ 👈۳۱. پد (درخت بی بر: نر) + ر: پدر (نازاینده، در برابر مادر که زاینده است) و واژه های بست + ر (بستر: محدود رود یا ...)، کفت (کتف؛ منبط بال) +ر: کفتر هو (خوب، خوش) + ر: هور (خورشید) هورا شبیه همان الله اکبر (از تعجب) است که پیروان آیین مهرپرستی می گفتند. مَو (درخت انگور) + ر (مور: علف هرز با ریشه ای مشابه شاخه های انگور: بند بند و نازک)، مو + ر (مور، مورچه)، کنگر، پاتر، تشتر، باهار، زیبر، آمار و ... نیز در همین راستا قابل بررسی است. گمانا که برخی موارد بالا مردود باشد، اما برای پویایی ذهن خواننده جهت کاوش‌های همانند، برای یافتن دیگر «وند»ها، ارائه شده است؛ این رویکرد نیمه گرداورانه نیمه داورانه بوده است و به گونه ای، شبیه هدفگذاری مرحوم مجلسی در تدوین «بحار» می‌باشد. ✅ همه مقاله (دربردارنده مراتب ابرنظام سیاسی و کشف معنای درست ایران شهری، در «ابرنگار»: ضرورت ابرزبان‌پژوهی؛ شبکه معنایی ایرانشهری + «ر» پژوهی 🇮🇷 @abarin