11.67M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل دوم) 🔸داشتم قدم می‌زدم و آن باغ و درختان‌ش رو می‌دیدم به خیابانی رسیدم آقایی ایستاده بودند بسیار زیبا (می‌توان گفت فرشته بود) زیبایی‌ش با هیچ یک از صورت‌های دنیایی قابل مقایسه نبود 🔸یک ظرف بلوری دستشان بود، درون آن طرف سیب‌های زرد و قرمز بود جنس سیب‌ها از نور بود و نورشان به بیرون ظرف می‌تابید خطاب به مردم شهر گفتند: چه کسی سیب می‌خواد؟ که آقایی از منزل‌شان بیرون اومد که سیب بگیرد 🔸در آن شهر حس خوبی داشتم آنجا شهر آرامش بود، آرامش ابدی می‌تواند آنجا باشد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Or643 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links