🍃حضرت ارباب کسانی که به تو شبیه‌ترند، به تو نزدیک‌ترند. شبیه‌ترین‌ها به تو می‌شوند فرماندهان لشکرت. آنها که کمی شباهتشان کمتر است می‌شوند سربازانت. به گمانم کسی که شباهتش از همه به تو بیشتر است بشود خادم درگاهت. من به خودم امید ندارم ولی به تو امیدم زیاد است. آقای من! مهربان من! امام من! محبوب من! می‌شود در میان فرماندهانت جایی را برای من خالی نگه داری؟ من دوست دارم از شبیه‌ترین‌ها شوم. کمی صبر کن شاید شدم یکی از فرماندهان لشکرت. در میان سربازانت هم جایی برای من نگهدار. تا اگر از شبیه‌ترین‌ها نشدم لااقل میان سربازانت جایی برایم پیدا شود. هر چه هست آقای من! باید در میان لشکر تو جایی برای خویش پیدا کنم. کسی که در لشکر تو حضور نداشته باشد معلوم نیست در میان لشکر تو و لشکر دشمنت جایی باشد که نه سرباز تو به حساب بیاید و نه سرباز دشمنت. اگر در میان لشکرت جایی نماند برایم چه خاکی به سر بریزم؟ باید شبیه تو شد و من دوست دارم به قدری شبیه تو شوم که مرا در خلوت خویش راه دهی و بشوم خادم درگهت. آقا! من دوست دارم خادمت شوم. تو که هیچ گاه ناامیدم نمی‌کنی و نمی‌گویی من راهی ندارم به خلوت و درگهت پس بگو اندازۀ شباهتم به تو چه قدر باید باشد که مرا در خلوت خویش راه دهی؟! اصلاً به من بگو الآن چه کسی خادم توست؟ می‌شود نشانم بدهی؟ قول شرف می‌دهم که اگر نشانم دادی او را به کسی نشان ندهم. می‌خواهم از او بپرسم راه خادم شدن را چگونه طی کرده؟ نه، از او چیزی نمی‌پرسم. فقط نگاهش می‌کنم. تماشای کسانی که شبیه تو هستند کافی است برای پیدا کردن راه. شبت بخیر حضرت ارباب! @abbasivaladi