🍃سنگ صبور دردها
وقتی که با دوستم حرف میزنم
معلوم است که دلش جای دیگری است.
این را هم از طرز نگاهش میفهمم
و هم از شیوۀ ادای واژههایش.
گاهی واژهها را بریده ادا میکند.
معلوم است که منتظر چیزی است.
از طرز نگاهش انتظار میبارد.
اگر بخواهم دلش را به حرفهایمان خوش کنم
فقط یک راه دارد: حرف زدن از تو.
از تو که حرف میزنم، طرز نگاهش عوض میشود.
از نگاهش میفهمم نگران تمام شدن گفتگوست.
شیوۀ ادای واژههایش هم تغییر میکند.
دوست دارد جملههای بلند بگوید
یک حرف را با چند بیان ادا کند.
دوستم تا فرصتی پیدا میکند
و خلوتی به او دست میدهد
خیلی زود کنجی را پیدا میکند و با تو سخن آغاز میکند.
به قدری حالش عجیب است
که من خجالت میکشم در بارۀ چیزی غیر از تو با او حرف بزنم.
اگر ارادۀ تو نبود، او خیلی زود مرا رها میکرد.
بارها او را با حرفهایی که موضوعش تو نبودی، شکنجه کردم.
او تاب آورد؛ امّا فقط به خاطر تو.
آقا!
مرا زودتر خوب کن تا دوستم را بیشتر از این شکنجه نکنم.
بمیرم برای تو که سالهاست مرا تاب آوردهای!
دعا کن که زودتر شکنجههای دوستم و تاب آوردنهای تو تمام شود!
شبت بخیر سنگ صبور دردها!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi