🍃 بندۀ خستگی ناپذیر از کارها که خسته می‌شوم، وقتی تنم دیگر توان کشیدن بار کارها را ندارد، احساس می‌کنم پای عاشقی‌ام می‌لنگد. این را بارها به تو گفته‌ام؛ ولی هر بار که خستگی رمق از کفم می‌برد، باز هم به یادش می‌افتم و حسرت می‌خورم. من کار کردن عاشقانه را دیده‌ام و دلم لک می‌زند برای یک روز کار عاشقانه. عرق ریختن هست، نفس نفس زدن هست، حتی دردهایی که می‌خواهند تن را به فریاد وادار کنند هست؛ ولی خستگی نیست. عاشق‌ها هر چه قدر برای معشوقشان بیشتر کار می‌کنند، سرحال‌تر می‌شوند. خستگی برای عاشق‌ها وقتی است که معشوق توفیق کار را از آنها بگیرد. ممنونم که مثل همیشه نشانه‌های عاشق نبودنم را نشانم دادی. من از توهم عاشقی می‌ترسم. تو نمی‌گذاری گرفتار این توهم شوم. یک روز می‌رسد که یقین می‌کنم عاشقم. چون تو هستی، آن روز دور نیست. شبت بخیر بندۀ خستگی ناپذیر @abbasivaladi