🍃فریادرس روح زخمی ام
آقای استوارم!
محکمترین تکیهگاهم!
قامت خمیدۀ مرا ببین
و بگو آیا من تاب تحمّل این همه ابتلای سنگین را دارم؟
امتحانها مایۀ رشدند، میدانم
بدون آنها روی زمین گرفتار میمانیم، شک ندارم
ولی رد شدن در امتحانها
چه قدر فاصله دارد با رد شدن از امتحانها!
میخواهم از یکایک این امتحانها با سر بلندی رد شوم
ولی قامت ناتوان و خمیدهام به من میگوید
الساعه بناست در امتحانها رد شوم.
من از مردود شدن میترسم.
مردود شدن در امتحان، در جا زدن نیست
حتّی برگشتن به عقب هم نیست.
من وقتی در امتحانی رد میشوم
احساس میکنم به دره سقوط کردهام
درّهای که در مسیرش پر از سنگهای نوک تیز است.
همۀ روحم زخمی میشود
ببین روحم را با همۀ زخمهایی که دارد
به گمانت میشود با این روح، از این امتحانها رد شد؟
کمکم کن آقا!
امتحانها دارند نفسگیر میشوند.
خبرم کن آقا!
بگو که میخواهی با من دوست شوی
تا از شدّت شعف، قامتم راست شود
و زخمهای روحم مرهمی بیابند.
هر چه گشتهام، جز خبر دوست شدن تو با من
هیچ مرهم دیگری برای روح زخمیام نیافتهام.
با همۀ وجودم حس میکنم صدای شکستن استخوانهایم را.
تا دیر نشده به فریادم برس!
من که جز تو فریادرسی ندارم.
شبت بخیر فریادرس روح زخمیام!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi