👈آزار و اذیت مخالفان 🌴کم کم صف ها از هم جدا شد.کسانی که مسلمان شده بودند سعی می کردند بت پرستان را به خدای یگانه دعوت کنند.بت پرستان نیز که منافع و ریاست خود را بر عده ای نادانتر از خود در خطر می دیدند می کوشیدند مسلمانان را آزار دهند و آنها را از کیش تازه برگردانند. 🌴هر چه اسلام بیشتر در بین مردم گسترش می یافت بت پرستان نیز بر آزارها و توطئه چینی های خود می افزودند . فرزندان مسلمان مورد آزار پدران ، و برادران مسلمان از برادران مشرک خود آزار می دیدند. 🌴جوانان حقیقت طلب که به اعتقادات خرافی و باطل پدران خود پشت پا زده بودند و به اسلام گرویده بودند به زندان ها درافتادند و حتی پدران و مادران به آنها غذا نمی دادند.اما آن مسلمانان با ایمان با چشمان گود افتاده و اشک آلود و لبهای خشکیده از گرسنگی و تشنگی، خدا را همچنان پرستش می کردند. 🌴مخالفان خاک و سنگ به طرف پیامبر پرتاب می کردند.و در هر کوچه و بازاری که محمد(ص) را می دیدند همگی دنبالش راه می افتادند و او را دیوانه صدایش می زدند،خداوند در این زمینه چنین می فرماید: 🍃وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ🍃 ✨و(تمسخرکنان) می‌گویند : ای کسی که (گمان می‌بری از آسمان) قرآن بر تو نازل گشته است ، تو حتماً دیوانه‌ای ! (سوره حجر/آیه6)✨ 🌴مشرکان زره آهنین در بر غلامان می کردند و آنها را در میان آفتاب داغ و روی  ریگ های تفتیده می انداختند تا اینکه پوست بدنشان بسوزد.برخی را با آهن داغ شده می سوزاندند و به پای بعضی طناب می بستند و آنها را روی  ریگهای سوزان می کشیدند. 🌴بلال غلامی بود حبشی ، اربابش او را وسط روز ، در آفتاب بسیار گرم ، روی  زمین می انداخت و سنگ های  بزرگی را روی سینه اش می گذاشت ولی بلال همه این آزارها راتحمل می کرد و پی در پی (احد احد) می گفت و خدای  یگانه را یاد می کرد.یاسر پدر عمار را با طناب به دو شتر قوی بستند و آن دو شتر را در جهت مخالف یکدیگر راندند تا یاسر دو تکه شد . 🌴سمیه مادر عمار را هم به وضع بسیار دردناکی شهید کردند . اما مسلمانان پاک اعتقاد(با این همه شکنجه ها)عاشقانه ، تا پای مرگ پیش رفتند و از ایمان به خدای یگانه دست نکشیدند.  ادامه دارد....