آب وآجر.الهه بیات مختاری
سقف از سر آسمان من افتاده ماه از لب نردبان من افتاده دور از تو شب و روز به هم ریخته است دلتنگی من به جان من افتاده
#الهه_بیات_مختاری
تا چشم گشودم سقفی بر فراز سرم دیدم که جنگلی انبوه بود با درخت های رسیده از نجاری...
@aboajor