یاد خاطرات کودکی خودم و عیددیدنی و جمع شدن با بچه‌های عمه و خاله و دایی...همیشه گوشه لبهام خوشحالی خاصی‌رو‌ میاره. خیلی دنبال این بودم که یه خاطره این تیپی برای بچه‌ها بسازم. عید و مقارن شدنش با ماه مبارک🌙واقعیت یه کم انرژی روزانه مادرانه رو پایین آورده بود.😞 از طرفی مادرا بابت اومدن مهمونای سرزده، دغدغه تمیز موندن خونه رو دارند، از اون طرف بچه‌ها تعطیلن و تو خونه هستن، دوست دارن از عید بیشترین استفاده‌رو‌ کنند و خوش بگذرونند. حالم بد بود. ولی دیدم بچه‌ها 👶🏻👧🏻🧒🏻👦🏻که باید بخندند و بازی کنند، همه به صف دارند تلویزیون می‌بینند. با خودم گفتم الان وقتشه هوا آفتابیه🌞،اینجا خونه مادربزرگه👵🏻حیفه که این فرصتُ از دست بدیم، همین که گفتم "بچه‌ها بلندشید بریم حیاط" بااینکه ۶دُنگ حواسشون به 📺 بود پریدن وگفتن آخجون حیاط بریم... از کوچولوی جمع که تازه ۲سالش شده بود تا بزرگترین که ۷ سالش بود همه سریع آماده شدند🏃🏻 رفتیم حیاط. اما...تو حیاط خونه مادربزرگ یه عالمه غول آهنی 🚙🛻 بود که مانع بازی بچه‌ها بود و نمیشد جابه‌جاشون کرد. اول سعی کردم با کشف لونه مورچه‌ها🐜 حلزونای🐌 تو باغچه، خاک بازی، دیدن شکوفه‌های بهار نارنج🌸 سرگرمشون کنم، اما بعد چند لحظه دیدم بچه‌ها این چیزا رو الان نمی‌خوان؛ یه بازی پرهیجان می‌خوان.🤸🏻‍♂🤼⛹🏻‍♂ علی کوچولو جمع در رو 🚪نشون داد، دری که رو به کوچه بود. مردد بودم🤔 ولی دیدم چاره‌ای نیست و یاد کودکی و کوچه و بازیهام افتادم. باخودم گفتم مادرای این بچه‌ها که الان دارن کمی سکوت در خونه رو تجربه می‌کنن و از طرفی بچه‌ها خستگی درشون دیده نمیشه پس بریم توکوچه. دیدم این فسقلیا همه لباسای پلوخوری تنشونه 😱با خودم گفتم حواسم هست👌بیرونم که چیز خاصی نیست. اما نگو همه هیجان‌ها داخل کوچه هست😬چاله‌های پرآب از باران 💦بازی شروع شد و پشت سرش صدای بچه‌ها. علی کوچولو اولین نفر داوطلب پریدن در چاله بود. همین که پرید داخل چاله باقی هم شروع کردن. منم گفتم خاطره بهتر از این میشه؟ چشمت رو ببند و سکوت کن.😌🥰 دیدم آقا کوچولو داره میره که تو این چاله‌ها شنا کنه🏊 و براشون خطر داره، بچه‌هارو راهی حیاط کردم، وان و تشت‌های انباری مادربزرگ رو آوردیم و پر آب کردیم و دیگه خیالم راحت شد که دیگه شنا ممنوعیتی نداره و دوباره ادامه شادی...👏 و جالب که از تراس خونه مادربزرگ، مادرا 🧕🏻همگی دیدن و خندیدن... در نهایت هم با عکس‌های خاطره بازی📸 به اتمام رسید و بچه‌ها خودشون مایل شدن به اتمام بازی.👌 🌸واژگانی مثل تمیزی، نظم، سکوت برای استراحت بزرگترها و ... در دنیای کودکان مفهوم دیگری دارد. با دنیای پر از ساختار و محدودِ بزرگانه‌ی خودمان، دنیای دلبندانمان را که مملو از بازی، نشاط، تجربه و اشتباهات قشنگ ولی عامل رشد هستند، محدود نکنیم.