غروب سرزده،ساعت سه،غربتی خونبار دل کدام ستاره گرفته است این بار چه خواب صادقه ای بود و زود شدتعبیر خلیل خانه خودش می شود فدایی یار شهید، آمده تا ما به خویش بازآییم نهان شده ست که پیدا شدن شودتکرار به کوه سربگذاری و عاقلان دانند چه خواب ها که شدند از سکوتتان بیدار فدای خلق خدایی و بی دلیل نبود که قلب عاشق وفارق شد از غمت سرشار از آه سینه وآتش گرفتنت دیدم که داد سوختگان را ستانده ای بسیار سعادت است صعودت ز فرش دشت و درخت مبارک است زیارت به عرش یار و دیار قرار شد که امامش سه بار سر بزند خوشا به وقت رسیدن به لحظه ی دیدار به فکر خویش نبودست و من یقین دارم سلام جمعی ما را رسانده وقت قرار مهین صفاری @adabqom