#یڪروایتعاشقانہ🕯
خیلی وقتها که بر اثر فشار فعالیتها شب دیر به منـزل میآمد، به شوخی میگفتـم :
راه گم کردی! چه عجب از این طرفها! متواضـعانه میگفت شرمندهام.
رعایت اهل منزل را زیاد میکرد، خیلی مقید بود
که در مناسبتها حتماً هدیهای برای اعضای خانواده بگیرد؛ حتی اگر یک شاخه گل بود.
با بچهها بسیار دوست بود. دوستی صمیمی و واقعی و تا حد امکان زمانی را به آنها اختصاص میداد.
بچهها به این وقت شبانه عادت کرده بودند. وقتی ساعت مقرر میرسید دخترم بهانهحضورش
را میگرفت.
با پسرم محسن بازیهاي مردانه میکرد؛ بدون این که ملاحظه بچگی یا توان جسمی او را بکند.
به جد کشتی میگرفت و این مایه غرور محسـن بود.
-
به روایـت همسـر شهيد هستهای مجید شهریاری .