🔴از «تاریخْ‌نادانی» تا «نابردباری اخلاقی» ما 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محمد قزوینی (۱۲۹۴-۱۳۶۸ق)،‌ از دوستان و همراهان و همفکران سیدحسن تقی‌زاده و بدیع‌الزمان فرزوانفر بود. وی مدتی به تحصیلات حوزوی مشغول بود و سپس از سلک روحانیت خارج شد و برای ادامه تحصیل به اروپا رفت. و مدت‌ها در موضوع آثار تاریخی و ادبی ایران تحقیق کرد. تصحیح دیوان حافظ با همکاری قاسم غنی از جمله کارهای ماندگار اوست. استاد در کتاب درویش ستیهنده، (ص۱۰۳–۱۰۴) به مناسبتی در ذیل مطلبی با عنوان «تاریخْ‌نادانی ما» نقل می‌کند که بعد از بازگشت قزوینی به ایران، دوستان و ارادتمندان وی خواستند «برای او ممرّ‌ِ معیشتی فراهم سازند که او پیرانه‌سر از گرسنگی نمیرد. مصلحت در آن دیدند که ایشان را به استادی دانشگاه تهران دعوت کنند. مجلسی برای همین امر در دانشگاه تهران تشکیل شد که در آن تقی‌زاده و فروزانفر و همه‌ی بزرگان عصر در آن جمع بودند. از علّامه‌ی قزوینی نیز خواهش کرده بودند که به آن مجلس درآید. سرانجام مسأله‌ی استادی ایشان را مطرح کردند و قرار شد که شورای دانشگاه این موضوع را تصویب کند. هریک از بزرگان دقایقی چند در فضایل علمی ایشان و جایگاه جهانی ایشان در حوزه‌ی پژوهش‌های ایرانی و اسلامی، سخن گفت و همگی به دانشگاه تهران تبریک گفتند که علّامه‌ی قزوینی چنین افتخاری را به دانشگاه داده و استادی آنجا را قبول کرده است. کار در آستانه‌ی تمام شدن بود که یکی از استادان دانشکده‌ی الاهیات، که در معارفِ طلبگی مرد فاضلی بود، و معلم صرف و نحو عربی بود، پرسید: «ایشان استاد چه رشته‌ای خواهند بود؟» پاسخ دادند که «استاد تاریخ»‌. آن استاد ساده‌لوح دانشکده‌ی الاهیات گفت: «تاریخ را که بچّه خودش می‌خواند، استاد لازم ندارد!» مرحوم قزوینی با شنیدن این سخن برخاست و گفت: «آری، تاریخ استاد لازم ندارد.» و مجلس را ترک گفت و برای همیشه دانشگاه تهران را از وجودِ بی‌مانند خویش محروم کرد. هرچه تقی‌زاده و فروزانفر و دیگر بزرگان عجز و لابه کردند، به هیچ روی حاضر نشد استادی دانشگاه تهران را قبول کند.» 🔻در اینجا هر چند آن استاد محترمی که گفته بود «تاریخ استاد لازم ندارد» اشتباه کرده بود؛ اما به اعتقاد این بنده اشتباه بزرگ‌تر را خود استاد محمد قزوینی کردند که گویا انتظار داشتند تک‌تک افراد (از کارکنان تا استادان) دانشگاه تهران بدون چون و چرا به بزرگی او اذعان کنند و او را در صدر بنشانند! او می‌توانست با متانت و منطق علمی و همچنین با صبوری و بردباری، عملاً اهمیت دانش تاریخ و ضرورت تعلیم و تعلم تاریخ در بالاترین سطوح را به آن استاد و دیگران بنمایاند. نه آنکه بدون هیچ توضیحی فقط آن یک نقد را ببیند و اهمیتی به آن همه تجلیل و تمجید بزرگان دانشگاه تهران ندهد و سخن غیراخلاقی کسی را با عملی غیراخلاقی‌تر تلافی کند و به تعبیر استاد شفیعی کدکنی «برای همیشه دانشگاه تهران را از وجود خود محروم کند.» 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹