بنام سلام که. نام زیبای خداست 💥🌸💥خاطره؛💥🌸💥 قسمت اول؛ راوی؛ جانباز هوشنگ رضائی عملیات پیروزمند بیت المقدّس ۳بر فراز ارتفاع صعب العبور وبرف گیر گوجار. ماووت عراق، بامشارکت گردان عملیاتی حمزه سیدالشهدای ارسنجان وپاسارگاد و بر پهنه ی برف های قطور و یخین آن ارتفاع سموری و دهشتناک در تاریخ ۲۴ اسفندماه۱۳۶۶ صورت پذیرفت 💧نشان بعث!!!💧 ✅بعضی از خاطــرات جنگ آنقدر تلخ و ناگوار اسلت که حتّی یادآوریش هم برایم سخت و جانکاه است و مرور آن حالم را دگرگون می کند. ✅واکــاوی آن رُخدادهای تٲلّم برانگیز ریشه ی بدنم را سست می کند و عضلاتم از دردسرکِش رعشه رعشه میگیرد. ✅وقتی ذهنم را به آن حوادث معطوف می کنم، نگاهم به اطــرافیان عوض می شود.!!! ✅ طوری که اطرافیان حتّی متوجّه می شوند که انرژی منفی دریافت کـرده ام و بر این رویّه ام معترض می شوند. ✅و البته بعضٲ درک واقـع بینانه ای از جانب مخاطبین صورت نمی پذیرد!!! ✅ نمی دانم امّاچرا دوست دارم ساعاتی را با آن شرائط سپری و در حال باشم . ✅ دراین فرصت یک خاطـره کوتاه ولی تلخ را می نگارم؛ ✅در عملیات بیت المقدّس ۳ و در تاریخ ۲۴ اسفندماه ۱۳۶۶ بعد از سه ساعت راهپیمایی و بالا رفتن از آن ارتفاع پر برف و کولاک، با دشمــن بشدت درگیر شدیم... ✅درگیری در لحظات اولیه به حدّی شـــدید بود که ما تعدادی از دوستان خود را از دست دادیم. ✅دوستان بهتر از جانم مانند سیّــد عبدالحمید حسینی، محمّدعلی عبداللهی، احمدعلی میرزائی، علیمراد جاویدی و..... ✅ به یک سنگر عراقـی رسیدیم .. ادامه دارد...