#دار_مکافات
قسمت آخر
خدا ناظراعمال منه و من نمیتونم گناه کنم برای همین زدم توگوشش واومدم بیرون!!!!
مدت هابخاطراین قضیه گریه میکردم😔 وخداروشکرمیکردم که همچین شوهری دارم؛من دیگه خونه مادرشوهرم نمیرفتم یعنی شوهرم گفت دیگه نرواماخودش میرفت وبه پدرومادرش سرمیزد با اینکه مادرش اون کاروکرده بودولی میگفت نمیتونم پیشش نرم مادرمه😢!!!
برام سخت بود ولی خب مادرش بودنمیتونستم بگم نرو؛بعدازیه مدت کوتاهی شوهرم یه شب که رفته بودخونه پدرش باچشمای گریون واعصبانی برگشت خونه خیلی ترسیدم گفتم چی شده؟😱
گفت فرزانه آه تو مادرم روگرفت!!!
گفتم علی ترخدابگوچی شده؟!!!😨
گفت چندشب پیش بابام جلوی جمع پیش مادرم وخواهر برادرام گفته که بایک زن جوان👴👱♀ که چندسالیه از شوهرش طلاق گرفته ازدواج کرده اون وبه عقد دائم خودش درآورده!!!
اون زن حدود20سالی ازبابام کوچیکتره
شوهرم اونشب خیلی داغون بودوخیلی گریه کرد😔منم فقط ارومش کردم!!!باورم نمیشدنمیدونستم خوشحالم یا ناراحت فقط میدونستم که مادرشوهرم حالش به شدت خرابه ویه مدتیه افسردگی گرفته پدرشوهرم ازلحاظ مالی کاملا مرفه بود💰ومعلوم بودکه بخاطرپولش میتونه یه زن همسن دخترش بگیره یکبارزن دومش رودیدم واقعاخوشگل بود و همین برای نابود شدن مادرشوهرم کافی بود!!!
اماواقعاازته دل دلم براش میسوخت😕 راستشوبخوایدمن واقعانفرینش کرده بودم اماازطرفی هم دلم براش میسوخت که بایدتاآخرعمرش زجرمیکشید؛ازاون به بعد خونشون رفتم که بهش سربزنم حالش خوب نبودوهمیشه گریه میکرد من اصلاچیزی به روش نیاوردم وبامهربونی☺️ باهاش رفتارکردم امااون حتی یک عذرخواهی هم نکرد دست ازاون کاراش برداشته بودامابازهم خیلی باهام خوب نبودمن مثل یه مهمون توخونشون میرم ومیام ونسبت به قبل بیشترخونشون میرم دخترداییش👱♀ هم بعدازاون قضیه پیغام داد که من علی رواززندگیم بیرون کردم وبااون سیلی ای که زد برای همیشه برام مرده؛ تواین مدت خواستگارزیادداشت اماهمرو رد میکرد امابه تازگی به یکیشون جواب مثبت داده وچندوقت دیگه عقدشونه💍؛
الان که دارم اینارومینوسم3سال ازاون روزها گذشته وما یدونه پسر6ماهه داریم😊من واقعازندگی خوبی دارم وازهمینجابه شوهرم میگم که واقعاازش ممنونم که به پام موند!!!
ایناروگفتم که بدونیم همه سزای کارشون ومیبینن یاتواین دنیایاتوآخرت خداوندناظراعمال ماست.😊
پایان
@akhbaredaaagh