✳️ شعر مازندرانی : چَنِّه خـاره همه شـو ته پَلی چلّه شو بُوئه تِه خِجيره چشِ جا مه خِنه مَشتِ سو بُوئه سرِ شو هنيشيم و تا صِوی سر گب بَزِنيم خِشی دَوِّه دلِ ور، ناخشی لينگه لو بُوئه تِه مِه فال رِه بَيری و من هم تِه فال رِه خارخاری هـر چـی رِه مـِن آرزو كِمّـه، تـِه آرزو بُوئه قدره شوئه چلّه شو، وِنه خِدا جا بخـواهيـم اَمِه چِش، چشمه ی او و اَمه دل، دِريو بُوئه ونه ماهِ آسمون رِه شوی تن گِر بَزنيم تا وِنه مِلواری چِش، زمينِ آبِـرو بُوئه وقتی شو تِه گيسه و ماهِ بِلن تِه چهروئه چَنِّه خاره همه روز شو بُوئه، چلّه شو بُوئه ♻️ چه خوب است هر شب پيش تو شب يلدا باشد با چشم زيبای تو خانه ام سرشار روشنايی باشد سر شب بنشينيم و تا دم صبح حرف بزنيم خوشی كنار دل ما و ناخوشی لگدمال باشد تو فال مرا به خوبی بگيری و من هم فال تو را هر چه را من آرزو می كنم، آرزوی تو باشد. شب يلدا شب قدر است، بايد از خدا بخواهيم چشم ما چون آب چشمه و دل ما چون دريا شود. بايد ماه آسمان را بر تن شب گره بزنيم تا چشم مرواريد گونش آبروی زمين شود. وقتی شب، گيسوی تو و ماه بلند، چهره ی توست چه خوب است هر روز شب باشد؛ شب يلدا باشد ✍ از دفتر شعر 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید