الف‌لام‌میم
خیلی وقت بود میخواستم باز اینجا بنویسم. کلمات از مغزم شره کند و بیاید روی این کاغذ و به قول معروف صف
روز خیبر شد و جنگ بالا گرفت. مرحب جلو آمده بود و قد علم کرده بود مقابل بوتراب. اما حضرتش گرماگرم جنگ رجز می‌خواند و فخر می‌فروخت به تسمیه‌اش توسط مادرش. «انا الذی امی سمتنی حیدره» می‌گویند مرد جنگی هست و رجزخوانی‌اش. می‌گویند رجزهای مرد است که آدم می‌کشد. می‌گویند بنت اسد داخل شد به کعبه؛ سه روز شد و بیرون آمد با پسرش. ابوطالب حاضر نبود. نامش را گذاشت "حیدر". اهل لغت می‌گویند حیدر نوعی از شیر است و این‌طور گفته‌اند که شجاع‌ترینش و قوی‌ترینش. الغرض. از مادرها می‌گفتم. مولودکعبه و پسرِ بنت‌اسد شد دست‌پرورده و داماد پیغمبر و همسر بهترین مادران عالم.